سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انتظار...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

سفر کردن تو

به تو گفتم قبل رفتنت اگه نباشی یک روز

می میرم از پا می افتم به تو گفتم خودمو 

می کشمو پر می زنم تو آسموناااااااا

به گو گفتم یا نگفتم 

به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات

چشمهاتم تنهام گذاشتن گل تقدیم شما

حالا من موندم اشک بغض آه ...

بگو گفتم یا نگفتم

مگه بهت نگفته بودم بی تو 

روزگار من تیره و تار

حالا یادگار من بعد سفر کردن تو ...گل تقدیم شما

 


اگه دوستم نداری به روم نیار

به چه قیمتی گذشتی

از شبهای خیس مهتاب

چی گذاشتیم از من تو

به جز آرزوی بر‌ آب 

به چه قیمتی غرور

سر راه همون کشیدیم 

چرا لحظه های با هم

بودنا مونو ندیدیم

خوبه من با هر دو باختی

توی این بازی بی خود

هر دو تامون کم گذاشتیم

که ترانه هامون هم مرد

چیزی از لحظه نموده 

من تو لحظه رو کشتیم

حکم اعدام دلامونو با غرورمون نوشتیم

اگه دوست نداری به روم نیار

یه چیزی از غرورم واسم بزار

نزار تو فکر تنهای گم بشم

نزار حرف حدیث مردم بشم

گل تقدیم شما



خیلی هااا

رفیق من سنگ صبور غم ها

به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیچکی نمی فهمه چه حالی دارم 

چه دنیا رو به زوالی دارم

مجنونم و دل زده از لیلی یا

خیلی دلم گرفته از خیلی ها 

نمونده از جوانی هام نشونی 

پیر شدم پیر تو ای جوانی گل تقدیم شما