اگه دوستم نداری به روم نیار
به چه قیمتی گذشتی
از شبهای خیس مهتاب
چی گذاشتیم از من تو
به جز آرزوی بر آب
به چه قیمتی غرور
سر راه همون کشیدیم
چرا لحظه های با هم
بودنا مونو ندیدیم
خوبه من با هر دو باختی
توی این بازی بی خود
هر دو تامون کم گذاشتیم
که ترانه هامون هم مرد
چیزی از لحظه نموده
من تو لحظه رو کشتیم
حکم اعدام دلامونو با غرورمون نوشتیم
اگه دوست نداری به روم نیار
یه چیزی از غرورم واسم بزار
نزار تو فکر تنهای گم بشم
نزار حرف حدیث مردم بشم