شــــــــــــب تنــــــــــهایی
شبی که دستات توی دستام بودو
چشمات نگرانم بودو
اشکات بی قرارم
گفتی که با من خوبی شادی
از عشق من آروم نداری
خواستی ازم تنهات نزارم
چشمهاتو رو همه دنیا بستی
تنها کنار من نشستی خواستی ازم تنهات نزارم
گفتی تا دنیا باشه هستی فقط به پای من نشستی
گفتی فقط من تو رو دارم
رفتی رو تمام حرفات پا گذاشتی
انگار به من حسی نداشتی
نمی دونم منو به جرم چی سوزندی
رفتی از من دل بریدی
بهم بگو ازم چی دیدی که رفتی با من نموندی
حالا من موندم این سکوت شب تنهای....